خاطره کوتاهی از برادر بسیجی جناب مهدوی
در بهمن ماه سال ۶۳ از طرف بهداری جهاد سازندگی استان آذربایجان شرقی بعنوان تکنسین دندانپزشکی به بیمارستان گیلانغرب اعزام شدم و اندکی از اقلام و وسایل مورد نیازمربوط به دندانپزشکی را با خود به همراه داشتم.
صبح روز بعد در همین ابتدای ورود به شهر شهید پرور گیلانغرب ، بمباران آن شهر توسط جنگنده های عراقی شروع شده بود که اکثر پمپ بنزین ها در آتش شعله ور بود و مردم سراسیمه به بیرون از شهر هجوم می بردند و تعدادی از مردم بی کناه شهید و عده کثیری نیز مجروح شده بودند . و بنده حقیرکه مقصد اصلی من بیمارستان گیلا نغرب بود رسیدم و شاهد شهدا و مجروهان زیادی بودم که به آن بیمارستان انتقال داده شده بودند.
در آنروز آن شهر در جند نوبت متوالی مورد اصابت بمب و راکت های دشمن قرار داشت و متاسفانه در ساعت ۳۰/۴ عصر بیمارستان مورد هدف جند راکت قرار گرفت و اکثر ساختمانهای بیمارستان تخریب شد و مجددا تعدادی شهید و مجروح به جای گذاشت و کادر و پرسنل بیمارستان مجبور به اعزام مجروحان به شهر اسلام آباد غرب شدند و این جانب نیز مجبور شدم همان شب راهی پایگاه شهید شفاعی جهاد در منطقه عملیاتی بشوم.تا این بار هم بصورت بسیجی جهاد مشغول خدمات دندانپزشکی به رزمندگان عزیز باشم.